برای قلمتان حرمت بیشتری قائل شوید
تاریخ انتشار: ۲۸ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۴۵۸۸۸
جناب آقای محسن مهدیان
سلام علیکم
یادداشت شما در خبرگزاری فارس انگیزهی من برای این نوشتار شد. نمیدانم شما مرا میشناسید یا نه. ۱۵ سال قبل، در محضر بزرگان روزنامهنگاری و مدیریت رسانه که نامشان در تاریخ مطبوعات جاودان است، افتخار معاونت سردبیری روزنامه همشهری را داشتم. نمیدانم آن زمان شما کجا بودید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۱- نوشته اید: «گشت ارشاد یک ضرورت عقلانی است. علت هم روشن است. فرض کنیم مردی برهنه به خیابان بیاید. باید برخورد کرد یا نه؟ حتما جواب مثبت است. همین، یعنی ضرورت قهریه.» و در سطور بعد اشاره کردهاید که در همه کشورها حدودی برای پوشش وجود دارد. سوال: در همه کشورها گشت ارشاد هست؟ یعنی بخشی از نیروهای پلیس در شهر گشت میزنند تا هروقت مرد برهنهای را دیدند دستگیر کنند؟ شما که از حکومتهای نرمال مثال میآورید میشود بفرمایید چه ضرورتی باعث شده پلیس ما چنین اختراع مهمی را ثبت کند؟
۲- نوشتهاید: «ممکن است درباره حد و مرز اختلاف باشد که اینجا فقه پویا، به شرع و عرف توجه توامان دارد... به همین دلیل بزرگان نظام ما ازجمله امام و رهبری تصریح دارند که حجاب الزامی یک ضرورت است.» جان؟ از آن مقدمه چگونه این موخره را میشود نتیجه گرفت؟ استدلالتان شبیه این است: همه آدمها به غذا نیاز دارند. برای همین من و دوستانم کشک و بادمجان دوست نداریم.
۳- نوشتهاید: «گشت ارشاد برای صیانت از قانون و دفاع از حقوق دیگران است نه باحجاب کردن.» جان هرکس دوست دارید انقدر واژه صیانت را لجنمال نکنید. فقط بفرمایید گشت ارشاد دقیقا از حقوق چند درصد از جامعه در برابر چند درصد دیگر دفاع میکند؟ ادعا میکنید غالب مردم طرفدار حجاب اجباریاند؟ چرا رفراندوم برگزار نمیکنید پس؟
۴- نوشتهاید: «دو دسته ظاهرا مخاطبان گشت ارشاد هستند.» جان؟ مگر گشت ارشاد رسانه است که مخاطب داشته باشد برادر؟ چرا کلمه اصلی را استفاده نمیکنید؟ طعمه واژه دقیقتری نیست؟
۵- نوشتهاید: «یک دسته زنان و دخترانی که عرفا شلحجابند. این گروه ممکن است به جهت شرعی حجابشان کامل نباشد اما نکته بسیار مهم و ضروری این است که همان شلحجابی را حجاب میدانند. این گروه اگر فردا بیحجابی هم آزاد شود قطعا همین حجاب را حفظ میکنند.» این مدعا را از کجا آوردهاید؟ وقتی جامعه را با تراوشات ذهنی اداره کنند، نه پژوهش و آمار، وضع همین میشود که هست.
۶- نوشتهاید: «ماموران گشت ارشاد باید در سطح یک معلم دلسوز رفتار کنند که تنبیهاش نیز مدبرانه است.» عجب! یعنی حتما باید مهسا امینی کشته میشد تا به این نتیجه درخشان برسید؟ تمام سالهایی که صدای اعتراض زنان و دختران ما در برخورد خشونتآمیز گشت ارشاد عالم را برداشت، شما کجا بودی برادر؟ یادداشت قبلیات کو؟
۷- نوشته اید: «امروز با یک پدیده امنیتی در مسئله حجاب مواجهیم. اینجاست که باید به همه جزئیات یک جنگ تمامعیار ذهنی و رسانهای و البته امنیتی توجه کرد.» یک سوال: چرا در جمهوری اسلامی، همه چیز، از نان تا فوتبال، از حجاب تا بنزین، از کوفت تا زهرمار امنیتی است؟ یک بار شما و همفکرانتان که همه حاکمیت را قبضه کردهاید از خودتان نپرسیدهاید چرا ما همیشه باید در همه چیز احساس تهدید امنیتی کنیم؟
۸- نوشتهاید: «مردم ما مسلمانند. متدین هستند؛ ولو با حجاب رنگینکمانی. همین یک گزاره به مسئولان ما قوت قلب میدهد که با اقتدار به وظیفه قانونی و شرعیشان عمل کنند... مسیر حق یک طرفه است و بیبازگشت.» اجازه دارم بپرسم این حقی که از آن صحبت میکنید را چه کسی تعیین میکند؟ معیار حق، شما هستید؟ مگر داعش هم خودش را معیار حق نمیدانست و همین را نمیگفت؟ چرا پشت مردم قایم میشوید؟ راحت تر نیست بگویید: حق ما هستیم و هرکس از ما نیست باطل است؟
۹- نوشتهاید: «هرکس مقابل حقیقت مقاومت کند بهزودی مقابل واقعیت قرار میگیرد و جبرا اصلاح میشود.» با تنها جملهای که از یادداشتتان موافقم همین است. اگر این سنت خداست، آن را خواهیم دید. الملک یبقی مع الکفر، و لایبقی مع الظلم.
۱۰- راستی الان دارم فکر میکنم این جمله آخرتان بیان سنت الهی نبود. یک جور تهدید بود. نه؟ بگو چرا هیچ همکار روزنامهنگاری پاسخی به یادداشت شما نداده. ازتان میترسند شاید. اجازه میدهید من نترسم و یک نصیحت برادرانه کنم؟ برای قلمتان بیشتر حرمت قائل شوید.
۶۵۶۵
منبع: خبرآنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۴۵۸۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شوفرهایی که خواننده شدند + فیلم
همشهری آنلاین - بهاره خسروی : قصه ها و ترانه های و ماشیننوشته های تهران قدیم خط به خطش برای اهالی تهرانی که در گرد و غبار روزگار مویی سپید کردهاند پر از خاطرههای فراموش نشدنی است.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
«محمود منیعی» تهرانپژوه، درباره این موضوع توضیح میدهد: «با عجین شدن خودرو در زندگی روزمره مردم و جمع شدن بساط درشکهچیها اغلب رانندهها برای جلب مشتری بیشتر و بازارگرمی سعی میکردند از ترفندهای مختلفی استفاده کنند. قدیمها خودروها فاقد پخشصوت یا رادیو بودند. به همین دلیل، اغلب رانندهها سعی میکردند با خوشوبش و نقل روایتهای جالب به نحوی با مسافران ارتباط بگیرند تا اینکه به مرور زمان رانندهها یا شوفرهای خوشصدا شروع کردند به آوازخوانی در طول مسیر که در ماشین دودی هم انجام میشد.»
بنا بر این، خواندن تصنیفهایی کوچهبازاری مانند ترانه معروف ماشین مشدی ممدلی نه بوق نه صندلی و از قند و شکر ساختهام جوجه خروس، آقایان یکی یه دونه خروس و... در هنگام سفر رواج پیدا کرد.
اما قصه ماشیننوشت ماجرای جالبتری دارد. مطالبی که اغلب برگرفته از دلمشغولیهای روزمره صاحب خودرو بود. درباره فرهنگ ماشیننوشتها «سیدجمال هادیان طباییزواره» کتابی با عنوان «اتولنامه» نوشته است که در آن به موضوع همین ماشیننوشتها و معروفترین و پر مخاطبترین آنها در میان رانندهها پرداخته شده است.
منیعی در این باره میگوید: «زیبایی بصری خودروها و اینکه پیام و اثری تلنگرآمیز برای ذهن مخاطب داشته باشد برای رانندههای تهران قدیم بسیار مهم بود و به همین دلیل سعی میکردند وسیله نقیلهشان را با بهترین شکل و نوشتهها تزیین کنند و به نحوی تو چشم شهر باشد؛ از جمله: عمرا اگر لنکهام را پیدا کنی / خدایا هیچ جوانی را نامراد نکن/ مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید / سلام جیگر طلا / ناظم نظم جهانی کی میآیی / خدا کند که بیایی و..»
کد خبر 848729 برچسبها هویت شهری تهران اتومبیلرانی